سناریو استری کیدز عضو نهم p2

سونگمین بعد از چند ثانیه گفت:
سونگمین: می‌خوای من برم خبر روکا رو بدم؟ تو بمون استراحت کن، ممکنه دوباره پرت شی از پله
خنده‌م گرفت، بلند شدم و دستشو گرفتم.
آلیس: نه، بیا با هم بریم، اگه دوباره افتادم، تو هستی دیگه.

سونگمین هم خندید، اما اون خنده با بقیه فرق داشت.
وقتی دستمو گرفت، دستش گرم بود، محکم ولی مطمئن. همون لحظه حس کردم هر چی اضطراب و خستگی دارم، از بین رفت.

با هم از سالن بیرون اومدیم، صدای قدم‌هامون توی راهرو پیچید. نور مهتاب از شیشه می‌تابید رو صورتمون.
یه نسیم ملایم از پنجره باز رد شد و موهامو بهم ریخت. سونگمین دستشو آورد بالا و آروم یکی از تارهای مو رو از رو صورتم کنار زد.
گفت:
سونگمین: این‌جوری بهتر شد...
قلبم تند می‌زد. هیچ حرفی نزدم، فقط نگاش کردم.
به سمت در رفتیم، نور شب روی پوستش افتاده بود و هر قدمی که برمی‌داشت، صداش توی ذهنم می‌پیچید.
من لبخند زدم، دستشو محکم‌تر گرفتم و آروم زمزمه کردم:
آلیس: دوستت دارم...
لبخندی زد، اما لبخندش جواب همه چیز بود.
و من فهمیدم، شاید از همون روز، چیزی بین ما شروع شده بود که حتی با هزار تا چسب زخم هم نمی‌شد پنهونش کرد...



#داستان_کیپاپی #جونگین #ریوجین #سناریو
دیدگاه ها (۲)

استری کیدز

سناریو استری کیدز

سناریو عضو نهم استری کیدز p1

سناریو استری کیدز p3

اولین مافیایی که منو بازی داد. پارت۷

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط